گذر کردم زقبرستان زمانی
رسیدم بر سر قبر جوانی
به زیر خاک مینالید و میگفت
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
عزیزم زحمت را کم نکردم
زدی تیری که شونه خم نکردم
زدی تیری تو از بهر جدایی
جدایی را تو کردی من نکردم
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
میزان رضایت شما از وبم
آمار سایت